یکی از دغدغه هایی که برای نسل اول انقلاب وجود دارد این است که مبادا فرهنگ انقلاب که در دفاع مقدس مجالی برای رشد و بالندگی پیدا کرده بود از بین برود و مبادا ارزش ها و مفاهیم انقلاب به نسل های بعد منتقل نشود!
مهم ترین، کاربردی ترین و مؤثرترین شیوه، استفاده از ابزارهای هنری است. حقیقت وقتی به شیوه ی هنری بیان شود، فطرت های زیبا پستد را جذب و شیفته می سازد و رفتار انسان ها را تحت تأثیر قرار می دهد.
یکی از مهم ترین ابزارهای هنری نیز داستان است. مخاطب داستان با عمل ذهنی وارد ماجراها می شود و ضمن همذات پنداری با اشخاص داستان، بدون تردید تحت تأثیر قرار می گیرد. حال باید دید که آیا هنرمندان و نویسندگان انقلاب و دفاع مقدس توانسته اند از این ابزار بهره ببرند یا خیر؟
بنا به واقعیت های موجود و تصریح کارشناسان، اگر چه داستان کوتاه انقلاب و دفاع مقدس به لحاظ کیفی (و نه کمّی) جایگاه نسبتاً مناسبی دارد و گاه تک داستان هایی با استانداردهای جهانی نوشته شده است، اما متأسفانه نمی توان حتی یک رمان را نام برد که آینه ی تمام نمای واقعیات دفاع مقدس و نمودی از ارزش های والای آن باشد.
مشکل کجاست؟ گفته اند که برای خلق یک اثر هنری بزرگ، هم به حقیقت بزرگ نیاز هست و هم به نویسنده ی بزرگ. حقیقت بزرگ که در پیش روی ماست، اما برای رشد، آموزش و میدان دادن به نویسندگانی که می توانند این بار را بر دوش کشند چه کرده ایم؟ اشتباه متولیان ادبیات داستانی این است که وقتی سخن از نویسندگان بزرگ به میان می آید، به یاد اسامی مشهور می افتند! در حالی که نویسندگان بزرگ هر استان در میان جوانان و نوجوانان همان استان اند و کافی است که پس از هدایت و آموزش، دست ایشان را برای خلق آثار ارزشمند باز گذاشت.
در ادامه به برخی آسیب ها که مانع خلق رمان دفاع مقدس گشته است، اشاره می شود:
1- فقدان اعتبار: کشوری که بنای هجمه ی فرهنگی علیه ارزش های انقلاب اسلامی را دارد، قبل از هر چیز بودجه ی کلانی را به این امر اختصاص می دهد و سپس از متخصصین خود درخواست مشارکت می کند. اما هنرمند ارزشی این مرز و بوم باید برای اثبات توانایی خود ابتدا طرح بدهد و سپس با دست خالی نمونه ی کار ارائه کند، آن گاه اگر بخت یارش بود، اعتباری اغلب ناکافی در اختیارش قرار گیرد.
2- توجه به نام های مشهور: این مسئله موجب شده که نویسندگان صاحب نام به این مقوله به عنوان یک حرفه ی درآمد زا نگاه کنند و از خلق آثار ارزشی صمیمی ناکام بمانند و آثارشان به گونه ای رقم بخورد که از جذب مخاطب ناتوان باشد.
3- عدم توجه به استعدادهای بومی: برای مثال در همین استان قم وقتی نویسندگان توانمندی هستند که به شهیدان و عمل کرد لشکرشان اشراف دارند، پروژه های داستانی به نویسندگان غیر بومی ای سپرده می شود که به ضد دفاع مقدس نویسی اشتهار دارند. طبیعتاً نتیجه ی کار ایشان بیانگر ارزش های دفاع مقدس نیست و مخاطب فهیم بومی را جذب نمی کند و در ادامه در کشور و جهان نیز اقبالی نمی یابد.
4- وجود یک نحله ی ادبی مریض در عرصه ی ادبیات داستانی: گروهی که با انواع ابزارهای روانی سند بیشتر هیئت های کارشناسی داستان را به نام خود زده اند، با تظاهر به استادی بلامنازع، به تولید و نشر آثار ضد ارزشی روی آورده اند و با این دروغ بزرگ که فرم از محتوا جداست، آثار ارزشی را از گردونه خارج و داستان های در تضاد با دفاع مقدس را برمی گزینند. از طرفی با انگیزه ی جهانی نویسی به فرم ها و درون مایه هایی روی می آورند که با واقعیات تاریخ انقلاب و دفاع مقدس هم خوانی ندارد، غافل از اینکه اثر هنری پس از اینکه مطابق واقعیت های بومی نوشته شود و مورد توجه مخاطبان محلی قرار گیرد، شانس جهانی شدن را پیدا می کند!
5- کوتوله بودن نویسندگان صاحب نام: متأسفانه برخی از نویسندگان صاحب نام قدشان از مردم کوتاه تر است و با مردم همگام نیستند. ایشان دغدغه ی شخصی دارند و به علاقه ی مردم به ارزش های مکتبی توجهی ندارند و دچار پزمدرنیسم (!) شده اند.
6- داستان نویسی شغل نیست: چندی پیش به سردبیر یکی از نشریات استانی که مدعی بود داستان نویسی به قهقرا رفته است و نسل نویسندگان توانا منقرض شده است، گفتم: مگر یک داستان نویس، در طول یک ماه، چند اثر هنری تمام عیار می تواند تولید کند؟ و شما به عنوان یک سردبیر آیا حاضرید یک داستان نویس استخدام کنید که در ماه دو داستان کوتاه خوب بنویسد؟ پاسخ او را خودتان می توانید حدس بزنید.
7- عدم ارتباط نویسندگان ارزشی: در استان قم نویسندگان توانایی قلم می زنند که گاه حتی همدیگر را نمی شناسند و این عدم ارتباط، ایشان را از پویایی و هم پوشانی محروم می کند.
8- ...
نیازهای داستان نویسان ارزشی را نیز با اغماض می توان در :«اعتبار، منابع آموزشی و کتابخانه ی تخصصی، جلسات مستمر نقد، توجه مسئولین در ارتباط با تشویق، برپایی اردوها، مسئولیت سپاری و چاپ آثار» خلاصه کرد.
رهبر معظم انقلاب سال ها پیش فرمودند:«این جنگ یک گنج است، آیا ما خواهیم توانست که این گنج را استخراج کنیم یا نه؟»
آیا خواهیم توانست؟
عشق فقط یک کلام
سیّدعلی والسّلام
جانم فدای امام خامنهای